پانزده سال پیش، امشب، نخستین شبی بود که پس از مدتها خیابانهای تهران به خود رنگ آرامش دیدند. نوجوان عشقِ روزنامهای بودم که پاهاش در جمعیتِ عظیمِ ظهر له شده بود و احساس غرور میکرد. خورشیدِ ۹ دی که غروب کرد دیگر سر هیچ چهارراهی شیشهای نشکست و بانکی و مسجدی و حسینهای و پرچمی و پایگاهی نسوخت و سطلی به آتش کشیده و جانی از کسی ستانده نشد. آشوبی که نطفهی حرامِ پروژهی سیا برای براندازیِ نرم با ایجاد فتنهی شناختی و حماقت و خیانتهای داخلی بود، با اسم رمز تقلب در انتخابات کلید خورده بود. انتخاباتی که منتخبش ۱۱ میلیون رای با رقیب خودش فاصله داشت اما برای ران شدنِ پروژهی جنگ شهری یک تیتر هم کفایت میکرد و غبارِ فتنه، اساساً اجازهی شنیده شدنِ صدای حکیمانه و اصلاحطلبانه و سازندهی هیچ دلسوزی را به جامعه نمیداد. جامعهی ۸۸ سردرگم و در شوکِ وقوع یک انقلاب رنگی بود که سوزاندنِ پرچمِ سیدالشهدا (ع) و به آتش کشیدنِ قرآن، ورق را برگرداند و جامعهی نشسته و نظارهگر را به ایستادن و حرکت واداشت. سازمان تبلیغات میخواست ۸ دی تجمع برگزار کند اما پا نگرفت، تا مردم تمام ایران در ۹ دی بساطِ امتحانِ ۸۸ را جمع و تجربهاش را به خاطرهی تاریخیِ خود اضافه کنند. خاطرهی ۹ دی نشانهای از ملت بودنِ ماست؛ گرامی باد.
نوید خوشنام
- ۰۳/۱۲/۲۵